دلدادگی

ساخت وبلاگ
تقریبا سه ساله که رفتیم سر خونه زندگیمون از اول قول و قرارامون اینگونه بود که به کمک هم دیگه از صفر شروع کنیم و با دست به دست هم دادن به همه آرزوهای قشنگمون برسم  تو این مدت خدارو شکر مشکل انچنانی با هم و زندگیمون نداشتیم و از فردای ماه عسلمون دست تو دست هم فقط برا زندگیمون دویدیم و هیچ کدوممون از هیج تلاشی دریغ نکردیم  خدارو شکر خونه خریدیم و و طعم اولین موفقیتمون رو با هم چشیدیم  الان پررنگترین و دومین آرزومون تو ذهنمون هست و همش مرور میکنیم دومین خوشحال بزرگ زندگی مشترکمون رو تجربه کنیم  خدا رو قسم میدم به این روزاه عزیز( دومین روز ماه صفر96) به حق حسین و به احترام اسیری زینب و ... کمکمون کنه و به خاسته دلم برسم و چند روز دیکه بیام اینجا از خوشحالیم بگم خدایا امیدم فقط تویی نا امیدم نکن دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidam1100a بازدید : 38 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 13:33

23  مهر ماه 1396 مادر و پدر سوار بر هواپیمایی قشم ایر عازم نجف شدن خوشا به سعادتشون  خیلی خوشحالم که لیاقت این سفر رو داشتن و رفتن خیلی خوشحالم که مامان که اروزش کربلا بود بهش رسید اگه ی در صد تو این سفرشون کمکشون کردم خیلی خوشحالم  هر دفعه که بهم زنگ زدن از ته دل گفتن خیلی دعاتون کردیم خیلی .........خوشحالم که لیاقت دعای مادر و پدر رو داریم امروز 30 مهر 1396 ساعت 7 از نجف عازم خونشون هستن. من فعلا سرکار هستم ولی میرم تا ببینشون بلیط تور کربلا نفری یک میلیون و ششصد و پنجاه با 300 تومن عوارضی : تریبا دو میلیون تومن با آزانش هواپیمایی علمدار البته به خاطر همکار بودن 200 تومن تخفیف گرفتیم دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidam1100a بازدید : 29 تاريخ : پنجشنبه 7 دی 1396 ساعت: 13:33

بعد از عقد عروس اومد خ مادر شوهر . خیلی یخ بی زبون و تنبل نشون داد خودشو آخه حداقل با شوهرش خوب بود ی چیزی . با اونم سرده سرد بود بدتر از یخ چند روز موند و هر روز دعوا با اس ام اس با شوهرش که منو ببرنمیفهمی میگم منو ببر خلاصه بردنش بردنش هماناو رسیدن به خونه ننش هماناو باز شدن زبون عروس دوهفته ای همانا چنان زیونی داشت که درسته همه رو میخاست قورت بده و میگفت من به شوهر نمیگم چشم من  نمیگم هر چی تو دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidam1100a بازدید : 6 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 3:16

بعد از دوسال و چهار ماه و دو روز در تاریخ 96/06/30 روز جمعه بلاخره تونستیم قولنامه خونه رو بنویسیم  اروزم بود خونه بزرگ بخریم درسته خیلی بزرگ نیس و فقط 69 متره ولی دو خابه و برای شروع راضی هستیم وخدارو شکر میکنیم خونمون طبقه چهارم هست و اسانسور داره و پارکینگ داره فعلا ی مقدار از پولش رودادیم و قراراه مالک کارای شهرداریشو بکنه تا بقیه پول هم بدیم بهش ی چیزیم که هست 14 تومن فعلا کم داریم  + دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidam1100a بازدید : 22 تاريخ : چهارشنبه 12 مهر 1396 ساعت: 3:16

این یک ساله خیلی ها با حرفاشون اذیتم کردن خیلی ها بهمون شماتت کردن خیلی اتفاقای بدی تو زندگی برامون افتاده  بدتراز همه اتفاقا حرفای نیش دار دختر خاله هاو دخترعموهاو .... بود که دلمون روآتیش زدولی مامثل همیشه رو به خدا کردیم و ی آه از ته دل کشیدیم تا آروم بشیم  خدا جونم خیلی خسته ایم هممون خسته ایم به این روزای عزیز قسمت میدم کمکمون کن .ی مشکل رو هضم نکرده جلوی مشکل بعدی رو بگیر برامون. پیر شدن ما دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : خسته,مشکل,خداجونم,شکرت, نویسنده : majidam1100a بازدید : 24 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 2:09

20 تیر همگی با هم رفتیم شهرستان برا عقد اخه عروسمون ر و از شهرستان گرفته بودیم  سر مشکوک شدن جواب آزمایش داداشم بماند که سه روز چه عذابی کشیدیم  مامان و بابا  همش گریه میکردن و ما هم هممون با دیدن اشک اونا اشکمون در  میاومد  ی روزش خاهر کوچیکه نشست برا حرف زدن همگی با هم زدیم زیر گریه . تازه اونجا فهمیدم که چقد همه ما  5 خاهر و مادر و پدر و ی داداش دلمون پر هست دلمون از روزگار از نامردیهاش از بدی دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : داداشم, نویسنده : majidam1100a بازدید : 7 تاريخ : پنجشنبه 23 شهريور 1396 ساعت: 2:09

دیروز بابام و م رفتن کربلا یعنی شب ساعت 7 و نیم راهیشون کردیم . با ماشین م رفتن تا مرز . خیلی دلتنگم هم واسه بابام هم واسه م . خیلی ام نگرانم .ولی مطمعنم زود برمیگردن آخه سپردمشون به امام حسین و خدا.  خدایا به دل شکسته زینبت قسمت میدم مرهم دل شکسته خدیج باشی خدایا چی داره میکشه . خدایا ازت میخام این دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidam1100a بازدید : 26 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:57

م با پای پیاده رفت کربلا منم راضی به رفتنش نبودم یعنی خیلی نگران بودم و میدونستم دلتنگ میشم . گفت بیا توام باهام بریم. ولی چون مرخصی نداشتم و بخاطر اینکه میگن اونجا خیلی نظافت رعایت نمیشه واسه زنا خوب نیس برن . منم نرفتم خلاصه م که داشت پر میکشید واسه کربلا دیشب یعنی 22 /08 /95 ساعت 7ونیم شب روز یک دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidam1100a بازدید : 22 تاريخ : جمعه 20 مرداد 1396 ساعت: 14:57

تو شرایط خیلی سختی هستیم هممون. دلم به حال خدیج میسوزه از لحظه از خدا میخام  هواشو داشته باشه

دلدادگی...
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : majidam1100a بازدید : 11 تاريخ : جمعه 7 آبان 1395 ساعت: 7:04

ادم چقد میتونه بی فکرو منطق باشه چقد میتونه بی احساس باشه چقد میتونه بی ادب  و نفهم و بیشعورباشه ادم چقد میتونه بدجنس و بی فکر باشه  چقد میتونه .... چطوری بعضی اصلا نه زن واسشون مهمه نه بچه ؟؟؟؟؟؟؟؟ چطور میتونن ی لحظه ناراحتی زن وبچه اشون رو ببینن؟؟؟؟؟ چطوری میتونن اختیار زندگیشون دست خودشون نباشه . چطور میتونن ی مادر وبچه رواز هم دیگه جداکنن ؟؟ خدایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟  خدایا انقد حالمون بده که نگو.... مامانم ی جوری بابا ی جوری  ما ی جوری ..... بیچاره خدیج !!!!!!!!! چه شوهر بی مسئولیتی داشته و چطوری تونسته تحمل کنه اخه ؟؟؟؟؟ مهدی از همون موقعه که پاشو گذاشت تو ز دلدادگی...ادامه مطلب
ما را در سایت دلدادگی دنبال می کنید

برچسب : جدایی مادر وفرزند,جدايي مادر و فرزند,جدایی پدر و مادر, نویسنده : majidam1100a بازدید : 19 تاريخ : سه شنبه 13 مهر 1395 ساعت: 18:36